برف و باریدن و بی مهری و نمناکی باد
خشکی بی باک خاک
و من و گمشده ای در سرما
و من خفای من
و من و تر شدن چشمایم
و من و تنهایی
در میان سوز و سرما و صدا
در میان ناله و آه و فرار
در میان مردم و عشق زمین
به خدا
من زمینی نیستم
من زمینی نیستم
گریه بر من نکنید بعد رفتن
که من از اشک پرم
خون دلها خورده و
در زمین خاکی پست شما
عاشق و فراری و از یاد رفته ام
شاید این آخر من باشد که من
گریه ها کردم و رفتم ،رفتم
گریه ها کردم و بی آنکه کسی گریه کند
اوج تنهایی من بود که رفتم ، رفتم
بعد رفتن نگوئید به هیچکس که او غمناک بود
در میان مردمان او همیشه پاک بود
و نگوئید به هیچکس که غمها برداه ام
و نگوئید به هیچکس که تنها مرده ام
نظرات شما عزیزان:
|